خیلی خیلی حالم گرفتس 

امروز خیلی یهویی ساعت ۱۲ شال و کلاه کردم بسمت پلیس بعلاوه ده 

رفتم گفتن  کارت بنی اومده و بارکد رو گرفتم رفتم اداره پست کارت رو گرفتم 

و با یه لبخند گنده خارج شدم .

و یه پسره تو خیابون دنبالم افتاد تو دلم گفتم حیف حالم خوبه وگرنه آنچنان میشسمت که گم شی ولی دلم می خواست خوب باشم متاسفانه ول کن نبود و تا در خونه مون اومد منم اصلا توجهی بهش نکردم و اومدم تو

به بنیامین زنگ زدم کارتت اومد سر از پا نمی شناخت

ولی گفت دیگه فایده نداره چون سایت خرید بلیط رو نشون داد رو ایران نوشته بود don't travel  و قرمز رنگ به نشان خطر و اینکه هیچگونه مسئولیتی درقبال شما نداریم در صورتیکه به ایران سفر کنید.

و بنیامین گفت بیا ترکیه  ، منم گفتم باید خانوادمو در جریان بزارم 

شاید خنده دار باشه ولی خانواده م برای هر تصمیمی بگیرم احترام قائلن و همه کاره خودمم 

و حتی خواهرم موافقت کرد البته این وسط یه سری حرفا رد و بدل شد که اعصاب توضیح دادنش رو ندارم .(خواهرم فقط به خودش فکر می کنه ، من باید این وسط همه چیو بسنجم ریز بشم و انگار رسما بزرگتر ندارم )

ولی خودم نمی خوام  ، اعصابم داغونه خیلی داغون 

معده ی عزیزم تو بد نشو این وسط.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها