B2

  آقا خسته و کوفته از کرمان شاه برگشته یادمان امد کلید در کیف نداریم 

گفتیم چه بهتر تو این فاصله بازدید های فردا رو انجام بدیم 

به یک نامی زنگ زدیم طرف سنندجی بود 

گفتیم یک زن با خود بیاور 

گفت اینجا غریبم و کسی نیست

گفتم عیبی ندارد تنها بیا 

رفتیم بازید 

آقا من با اون قیافه داغون ۹۹ درصد خسته 

طرف حالت ماچ بهش دست داده بود و رو مود زووووم نگاه می کرد 

دویست تا سوال تکراری پرسید انگار گوشش کر شده بود 

منم مث سگ ترسیده بودم البته مودب و تحصیلات عالیه داشت و سعی کردم نگاهم رو ازش بم و جواب حرفاشو کوتاه بدم و به خیر گذشت و تمام


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها